نقش مسلمانان در دانش طب

به برکت تعالیم اسلامی مسلمانان به توفیقات بزرگی در علم طب،ترجمه و تالیف متون پزشکی دست یافتند.تلاش های علمی آنان در این عرصه از سویی موجب ماندگاری آثار گذشتگان و از سوی دیگر باعث توسعه دانش پزشکی در شاخه های مختلف شد.چنانچه نگاه منصفانه به تاریخ تمدن بشری نشان میدهد پیشرفت غربیان در عرصه پزشکی در دوره های بعدی به شدت مرهون آثار طبی مسلمانان است و اگر چه مع الاسف دوران رنسانس غرب و توجه آنان به تحصیل دانش های مختلف من جمله پزشکی،مصادف شد با دوران رکود تمدن اسلامی اما سهم زیاد مسلمانان در تاریخ طب روشن تر از آن است که بتوان آن را انکار نمود.

اهمیت علم طب در تعالیم اسلامی

نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است. چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق میگردیده است.بی شک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب،توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است.در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد  توصیه قرار گرفته است.

وپیامبر و اهل بیت علیهم السلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد،با توصیه های طبی آن هارا در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری می نمودند.شاهد این مدعا کتاب های روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی،طب الائمه،طب الصادق و طب الرضاست.

آغاز تاریخ طب مسلمانان با ترجمه کتب طب یونانی و هندی

علم طب در دوره اسلامی با ترجمه کتاب های یونانی و هندی در این رشته آغاز شد.جندی شاپور از اولین مراکز علمی مسلمانان است که طرفدار ترجمه کتب پزشکی یونانی و احتمالا سنسکریت بود.

شهر جندی شاپور را شاپور اول ساسانی به هم چشمی انطاکیه که از بلاد رومی محسوب میشد،در اهواز ساخت.بعدا انوشیروان که خود پادشاهی عالم و حکیم بود،در آن شهر مدرسه و بیمارستان عظیم و نامدار جندی شاپور را تاسیس کرد که هم مدرسه و مرکز تحصیل طب و فلسفه بود و هم بیمارستان و دارالشفای مریضانی که بدان جا رجوع میکردند‌.

قسمتی از استادان بزرگش مسیحی نسطوری مذهب بودند که پس از بسته شدن مدارس فلسفی یونانی به فرمان امپراطور روم،از رها و دیگر مراکز علمی و فلسفی گریخته بودند.انوشیروان از وجود آن ها برای تاسیس مدرسه جندی شاپور استفاده کرد و به علاوه جمعی از مسیحیان یعقوبی مذهب را نیز در آن مدرسه به کار واداشت.

اساتید علمی و طبی جندی شاپور هر کدام که پس از انقراض دولت ساسانی و تشکیل دولت اسلام باقی بودند عموما داخل حوزه اسلامی شدند و چه از طریق تعلیم و ترجمه کتب علمی و چه از طریق طبابت و عمل پزشکی در خدمت خلفا و وزرا و اعیان اسلامی خدمت میکردند‌.به نظر دکتر علی اکبر ولایتی در کتاب پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی توجه و علاقه مندی به آثار علمی و پزشکی فرهنگ های کهن تر به ویژه یونانی در دوران خلافت عباسی به تشویق این پزشکان مسیحی درباری بود که به زبان یونانی سریانی میخواندند یا سخن میگفتند.

سهم مسلمانان در پیشرفت طب

شکی نیست که کلی ترین دانسته های نظری پزشکی به ویژه از راه ترجمه آثار دانشمندان یونانی و ازهمه مهمتر بقراط و جالینوس به دست مسلمانان رسید‌.اما بسیاری از مسائلی که پزشکان مسلمان در خصوص بیماران خود با آن رو به رو شدند،به سرزمین های اسلامی و شرایط خاص آن اختصاص داشت که در نوشته های یونانی از آن ذکری به میان نیامده بود.بدیهی است که به صرف عدم ذکر این موارد در آثار پیشینیان،پزشکان اسلامی نمیتوانستند به آنها بی اعتنا باشند.بنابراین،رویکردی ویژه درباره این موارد پدید آمد.

بیماری هایی که در بخش های گوناگون الحاوی،نوشته رازی بررسی شده،بسیار بیشتر از آن چیزی است که در آثار جالینوس،بقراط و دیگر پزشکان یونانی آمده است.یکی دیگر از نکات مهم و برجسته در تاریخ پزشکی اسلامی،کتاب قانون ابن سیناست.در همه دوران پزشکی غرب،هیچ کتابی که چنین جامع و مانع و دانشنامه گونه مبادی و موضوعات پزشکی را در بر گرفته باشد به وجود نیامده بود.بی دلیل نبود که قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتین مورد توجه دانشمندان و پزشکان غرب قرار گرفت و به عنوان کتاب درسی در دانشکده های پزشکی تدریس شد.اما نوآوری در حیطه پزشکی اسلامی در این حد نیز متوقف نماند.

در شاخه های علوم وابسته به پزشکی مهمترین سهم در ارائه پژوهشهای اصیل و مبتکرانه متعلق به چشم پزشکی است.

چشم پزشکان اسلامی افزون بر بسط آرای پزشکان و چشم پزشکان یونانی در مورد بیماری های چشم و راه های درمان آنها خود بیماری های متعددی را شناسایی و راههای درمان آنها را ارائه کردند.انواع جراحی های چشم،برداشتن آب مروارید با بیرون کشیدن مایع جمع شده از قرنیه و طرح انواع داروهای گیاهی،معدنی و حیوانی برای چشم از جمله این نوآوری هاست.از بین چشم پزشکان اسلامی نیز سهم دو تن بیش از همه چشم گیر است، یکی حنین بن اسحاق،م ولف العشر مقالات فی العین و دیگری علی بی عیسی مولف تذکره الکحالین.هر کدام از این دو کتاب منشا نوآوری های بسیاری در زمینه چشم پزشکی شد و نویسندگان آنها در زمره بزرگترین چشم پزشکان اسلامی درآمدند.باید اذعان کرد اروپا تنها پس از هفت سده از رواج چشم پزشکی در اسلام توانست از مجموعه دانسته های چشم پزشکان اسلامی گذر کند.

در زمینه گیاه شناسی و گیاه دارو شناسی نیز وضع کمابیش به همین گونه  است.

مهمترین اثر یونانی که در این زمینه به دست گیاه شناسان اسلامی رسید،کتاب الحشائش نوشته دیوسکوریدس نویسنده اهل آسیای صغیر در سده اول میلادی بود.این کتاب به قلم حنین بن اسحاق و چند تن دیگر از مترجمان نهضت ترجمه به عربی ترجمه شد.در سراسر این کتاب تقریبا خواص دارویی پانصد گیاه مطرح شده است، در حالی که تنها در بخش مربوط به گیاهان دارویی کتاب الحاوی نوشته رازی تقریبا خواص دارویی هفتصد گیاه بررسی شده است.این تعداد در دیگر اثر مهم گیاه شناسی اسلامی،که نشانه بسیار مهم آشنایی پزشکان اسلامی با دارو شناسی است،یعنی کتاب الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه،نوشته ابن بیطار به ۱۴۰۰ فقره رسیده است؛یعنی نزدیک به سه برابر بیش از آنچه در کتاب دیوسکوریدس ذکر شده است.این گسترش سریع و بی سابقه در شمار گیاهان،نشان میدهد پزشکان و داروشناسان و البته گیاه شناسان اسلامی بسیار بیش از آنچه پیرودیوسکوریدس به شمار آیند،خود به دنبال نوآوری و شناسایی خواص دارویی گیاهان بوده اند.

تالیفات برجسته مسلمانان در طب

  1. العشر مقالات فی العین تالیف حنین بن اسحاق عبادی(م۲۶۴ه):
    این کتاب قدیمی ترین کتاب در چشم پزشکی است که اکنون در دست است.مولف این کتاب قریب دو قرن قبل از شیخ الرئیس می زیست.این کتاب بسیار مغتنم را دکتر ماکس مایر هوف به انگلیسی ترجمه کرده است که اصل و ترجمه با مقدمه ای بسیار سودمند در معرفی چند رساله و کتاب قدما در طب العیون یعنی چشم پزشکی در سال ۱۹۲۷م بسیار مرغوب و مطلوب به طبع رسیده است.
  2. المسائل فی الطب للمتعلمین:
    این کتاب نیز از تالیفات حنین بن اسحاق عبادی است.این کتاب به طریق سوال و جواب در فن نظری و فن عملی نوشته شده است.این کتاب با تحقیق محمد  ابوریان،مرسی محمد عرب و جلال محمد موسی،توسط دار الکتاب المصری، دارالکتاب اللبنانی در سال ۱۹۷۸م به چاپ رسیده است.
  3. فردوس الحکمه تالیف علی بن سهل بن ربن طبری(قرن سوم):
    این کتاب یک دوره کامل طب و درمان و بهداشت را در بردارد و چون از نخستین کتاب های طبی اسلامی است،نظرات قدما نیز در آن منعکس است.
  4. الحاوی الکبیر فی الطب تالیف زکریای رازی(م۳۲۰):
    این کتاب را الجامع الحاصر لصناعه الطب  و الجامع الکبیر و الجامع نیز نامیدند.این کتاب دایره المعارف طبی است که در آن از کلیه شاخه های طب و اصول تداوی و بهداشت و بیماری شناسی و داروشناسی و اخلاق پزشکی بحث شده است.
  5. قانون ابن سینا(م۴۲۸):
    قانون را باید ترکیبی از تجارب بالینی بوعلی،آثار و تعالیم جالینوس، بقراط،ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از خود چون رازی،ابن ربن طبری و ابو سهل مسیحی دانست.کتاب مذکور را بزرگترین سند پزشکی جالینوسی میدانند،ولی مسائل نظری ارسطویی بر این اثر ارزشمند مسلط است.بوعلی در تشریح به ارسطو استناد میکرد.وی مبانی کلی طب را بر پایه آرای جالینوس و دارو گیاه شناسی اش را بر اساس نوشته های دیوسکوریوس ؛دارو گیاه شناس نامدار یونانی در قرن نخست میلادی توضیح داده است.بوعلی به طب نظری و عملی نظر داشته است.
    پس از بیداری غرببه دنبال جنگ های صلیبی طب منحصر به طب ابن سینا بود و کتاب قانون وی را در تمام مدارس تدریس می کردند و به زبان لاتینی شرح های بسیاری بر آن نوشتند.ترجمه لاتینی قانون در اروپا مکرر چاپ شد.چنانچه در قرن شانزدهم بیش از بیست چاپ از آن وجود داشت.
  6. کامل الصناعه علی بن عباس اهوازی(م۴۸۴ه):
    این کتاب نیز یک دایره المعارف طبی بزرگ است که اهوازی آن را برای ملک دیلمی؛عضد الدوله نوشت و به همین خاطر به طب الملکی نیز شهرت یافته است.این دانشنامه پزشکی،از نظم و ترتیبی عالی برخوردار است.
    کتاب ملکی مشتمل بر دو قسم است: قسمت اول در طب نظری و قسمت دوم در طب عملی و هر کدام از این قسمت ها مشتمل بر ده مقاله و جمعا تمام کتاب بیست مقاله است.
  7. ذخیره خوارزمشاهی:
    کتاب ذخیره از مشروحترین کتب طبی پارسی است که مولف آن سید اسماعیل جرجانی پس از قریب پنج قرن که بیشتر مولفات طبی به تازی بودند،به پارسی تالیف نموده است.
    این کتاب در ده بخش با موضوعاتی همچون :تعریف طب،شناخت امزجه، احوال تن،حفظ الصحه،شناخت امراض، تب و اقسام آن،علاج بیماریها،پوست و زیبایی،زهرها و پادزهرها و دارو گیاه شناسی و غیره تنظیم شده است.